هيچ انسانی بدون امنيت نمیتواند به ادامهی حيات خود اميدوار باشد؛ چه در دنيای واقعی چه در دنيای مجازی. موضوع امنيت يكی از اصلیترين شاخصهها و نيازهای بشری است و اين خصوصيات، امروزه در دنيای سايبر نيز محسوس و ملموس است. اخبار و آمار امنيتی شدن فضای سايبر مدتهاست كه جزو اخبار اول صبح رسانهها شده و بسياری نيز بر اين عقيدهاند كه اين آغازی است بر "جنگ سايبر" بين دولتها و نام آن را گذاشتهاند جنگ جهانی سوم.
امروزه انسانها شاهد فراگيری بیسابقه رسانهها و وسايل ارتباطات جمعی مدرن و نوين هستند. بالطبع آنها در معرض شديدترين امواج رسانهها قرار دارند. گرچه رسانهها ذاتاً كاركردی دوطرفه و دو سويه دارند، اما بيشترين حجم بهرهگيری از آن در دست نظام سلطه قرار دارد؛ چنانچه میتوان با جرأت گفت حفظ و گسترش قدرت استكباری نظام سلطه به حضور و ظهور رسانهها وابسته است. رسانهها پل ارتباطی و بلكه وسيلهی تسلط بر افكار، اراده و احساسات بشر دوران معاصر به شمار میآيند. مراكز رسانههای استكبار كه به مدرنترين فناوری جهانی مجهزند، از يك سو ابزاری برای اجرای "عمليات روانی" قدرتها عليه ملتها و دولتهای مستقل هستند و از سوی ديگر وسيلهای برای كنترل، تضعيف، جهتدهی و هدايت جوانان در سراسر جهان محسوب میشوند.
مارك پالمر* از استراتژيستهای معروف آمريكايی است كه از او به عنوان يكی از نوآوران سياست خارجی ايالات متحده نام میبرند. پالمر در دولتهای نيكسون، كارتر، ريگان و بوش در وزارت خارجه مشغول بوده و اكنون علاوه بر اينكه مدير دپارتمان تحقيقاتی مركز سياست خارجی سابان در مؤسسهی "بروكينگز" میباشد، عضو كميتهی خطر جاری است كه اخيراً و در پی تحولات پيش آمده پس از يازده سپتامبر 2001 گزارشی تحت عنوان "ايران- آمريكا، رهيافت جديد" را به نگارش درآورد. كميتهی خطر جاری در اوج جنگ سرد و در دهه 1970 ميلادی و با مشاركت اساتيد برجستهی علوم سياسی و مديران سابقهدار سازمان سيا و پنتاگون تأسيس شد و يكی از موفقيتآميزترين اقدامات در جريان رقابت دو ابرقدرت شرق و غرب، طراحی و اجرای مراحل مختلف سناريوی فروپاشی ابرقدرت شرق از طريق "جنگ نرم" (Soft War) در سالهای پايانی دههی 1980 بود.
مارك پالمر نويسندهی گزارش ايران- آمريكا، رهيافت جديد در استدلال خود، صراحتاً با ايدهی تهاجم نظامی عليه جمهوری اسلامی ايران مخالفت كرده و اعلام نموده ايران به لحاظ وسعت سرزمينی، كميت جمعيت، كيفيت نيروی انسانی، امكانات نظامی، منابع طبيعی سرشار و موقعيت جغرافيايی ممتاز در منطقهی خاورميانه و نظام بينالملل به قدرتی كممانند تبديل شده كه ديگر نمیتوان با يورش نظامی و جنگ سخت آن را سرنگون كرد. تنها راه مبارزه با نظام جمهوری اسلامی، پيگيری مكانيسمهای جنگ نرم و استفاده از تكنيكهای عمليات روانی تبليغاتی با استفاده از 3 تاكتيك دكترين "مهار"، "نبرد رسانهای" و "ساماندهی و پشتيبانی از نافرمانی مدنی" است.
در پايان اين گزارش با منتفی دانستن هرگونه گفتوگو و مذاكرهی مستقيم با مقامات ايرانی آمده است: "گفتگو فقط حكومت ايران را تقويت و محكم میكند. بايد از طريق انزوا و تقويت مخالفان داخل و خارج حكومت در جهت تغيير اين رژيم تلاش كرد."
درباره جنگ نرم
اما به راستی جنگ نرم چيست و تكنيكها و روشهای اجرايی آن كدامند؟ و چرا مقامات كاخ سفيد برای اجرای آن عليه ايران وارد عمل شدهاند؟ جنگ نرم در حقيقت شامل هرگونه اقدام روانی و تبليغات رسانهای است كه جامعه يا گروه هدف را نشانه میگيرد و بدون درگيری نظامی و گشوده شدن آتش، رقيب را به انفعال يا شكست وا میدارد. اصطلاح جنگ روانی، خود مقولهی مفصلی است، با شگردها و شيوههای متنوعی اجرا میشود و بايد آن را يكی از اشكال و زير مجموعههای جنگ نرم دانست. جنگ رايانهای و اينترنتی و راهاندازی شبكههای راديويی و تلويزيونی و... نيز اشكال ديگر جنگ نرم هستند.
كليد خوردن جنگ نرم عليه ايران در مقطع فعلی را بايد ناشی از گسترش حس تنفر از آمريكا در جهان دانست كه به نظر سران كاخ سفيد، ايران مركز اصلی ايجاد اين تنفر و گسترش آن است و در آمريكا برای مقابله با اين موج، نيروی واكنش سريع تشكيل شده است؛ تا اولاً به خنثیسازی نفوذ معنوی ايران در كشورهای اسلامی و منطقهی خاورميانه بپردازد و ثانياً با القای خطرناك بودن ايران برای امنيت همسايگان، اذهان عمومی از اقدامات و نقشههای ايالات متحده منحرف شود.
سرمايهگذاری هنگفت غرب در زمينهی اطلاعات، بستر لازم برای راهاندازی جنگ مجازی (سايبر) عليه هر كشوری كه در مغايرت با سياستها و منافع آن باشد را فراهم كرده است. جنگ نرم در پی از پای درآوردن انديشه و تفكر جامعهی هدف است تا حلقههای فكری و فرهنگی آن را سست كند و با بمباران خبری و تبليغاتی، در نظام سياسی- اجتماعی حاكم تزلزل و بیثباتی تزريق كند.
پروژهی ناتوی فرهنگی كه چندی پيش رهبر انقلاب آن را مورد تأكيد و توجه قرار دادند، مشتمل بر خط تهاجمی دشمن و تلاش معاندان نظام برای ورود از عرصههای فرهنگی، هنری و رسانهای است تا به سياهنمايی عليه ايران بپردازند. رويكرد اصلی ناتوی فرهنگی، جنگ نرم و هدف اصلی آن فروپاشی پيوندهای همگرايانه ملتی است كه حدود سه دهه با تمام فشارها و كاستیها، صبر و مدارا پيشه كرده و راه پيشرفت و مقاومت در برابر زورگويی و انحصارطلبی دشمنان را برگزيده است.
آمريكا و جريان صهيونيسم بينالملل برای عملياتی ساختن جنگ نرم و ناتوی فرهنگی عليه جمهوری اسلامی ايران، طی سالهای گذشته راهكارهای مختلفی آزمايش كردهاند. سرمايهگذاری در رسانههای ديداری و شنيداری، آژانسهای تبليغاتی و خبری و كمپانیهای فيلمسازی برای ارايهی تصويری سياه و خطرناك از جمهوری اسلامی ايران برای افكار عمومی جهان كه يكی از نمونههای برجستهی آن، ساخت و پخش فيلم ضدايرانی "300" بوده، گوشهای از اين اقدامات به شمار میآيد. اكنون فيلم ديگری نيز با نام "فرار از تهران" توسط كمپانی برادران وارنر در حال توليد است.
از ديگر راههای جنگ نرم آمريكا عليه ايران عبارت است از:
- راهاندازی سايتهای اينترنتی و ارايهی نرمافزارهای جاسوسی به عوامل وابسته در داخل كشور، تا ابعاد مختلف جنگ رسانهای به شكل اثربخشتر طراحی و اجرا شود.
- ايجاد تقابلهای سياسی بين سران ارشد نظام اسلامی و القای اينكه "جنگ قدرت" در جمهوری اسلامی بين چند طيف در جريان است و نهايتاً فلان طيف يا فلان گروه از پيش، پيروز شده و يا شكست خوردهاند.
میتوان گفت پازل رسانهای آمريكا برای تحت فشار قراردادن ايران اسلامی طراحی شده و راهكار خنثیسازی و بی اثر كردن تلاشهای دشمنان، ايجاد فضای همنوايی و همگرايی بين نيروهای درون نظام و عمل به مقتضيات اتحاد ملی به عنوان رهيافت راهبردی نظام اسلامی است. افشای حقايق و اوضاع داخلی آمريكا و نيز برملا نمودن توطيههای غرب در خاورميانه و جهان اسلام و نيز تقويت زمينههای "انسجام ملی" در زمرهی راهكارهايی هستند كه میتوانند در ناكامی نقشههای مراكز راهبردسازی دولت آمريكا در ايجاد جنگ نرم عليه ايران تأثيرگذار باشند.
:: موضوعات مرتبط:
فضای مجازی، عرصه نبرد جديد (جنگ سایبر) ,
,
:: بازدید از این مطلب : 343
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7